خوشحالم,خوشحالم از اینکه میخواهم یک زندگی نو,یک دوران نو را با یک دوست نو آغاز کنم
خوشحالم که بعد از تمام شب گریه ها, بیداری ها, بیقراری ها این روزها میتوانم با یاد یک نفر بخوابم, به امید شنیدن صدای یک نفر از خواب بیدار شوم.
این روزها زندگی ام نو شده است, تازه شده است,احساس زندگی کردن دارم, دیگر دلم باور نمیکرد بعد از تمام شکست ها فرصتی نو برای دوست داشتن و برای دوست داشتنی بودن یافت, باور نداشتم سرانجام دوران تکرار و بازهم تکرار تکراری ها تمام خواهد شد ولی سرانجام پیدا شد آن گم کرده ی من, آن غریبی که آشنا بود.
میخواهم ,میخواهم از ترس زندگی تاریک گذشته ی خود به نور محبت تو پناهنده شوم, میخواهم با تو از این قفس بگریزم , با تو باشم
... وچه زیباست این دوران و این آشنایی...
علیرضا
سلام. اول از همه آمدنت به بلاگ اسکای رو تبریک میگم
امیدوارم همیشه به هر چیزی که میخواهی دست پیدا کنی...
بهت سر میزنم...
فدای تو
سلام دوست من وبلاگت عالیه واقعا لذت بردم دسست درد نکنه موفق باشی به من هم سری بزن ممنون
تبادل لینک؟؟؟ میکنی؟؟؟؟؟؟
سلام..واقعا ممنون از کامنت پر از محبتت !چرا تبادل لینک نکنیم از خدامونم هست!
سلام خوب هستی؟ دوست دارم با شما بیشتر اشنا شوم به خصوص که فهمیدم بچه مشهدین . ایدی ها تونو بدین به منم سر بزنین
سلام هنگامه جان ..هرچی سعی کردم برم تو بلاگت موفق نشدم..بازش نمیکرد!امیدوارم دوباره سر به ما بزنی و پاسخ کامنتتو ببینی!
من لینکتونو قرار دادم شما قرار میدین؟؟؟
امیدوارم این فصل همیشه نو بمونه و این دفتر همیشه باز